خانه عناوین مطالب تماس با من

نازی

نازی

درباره من

من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم ادامه...

پیوندها

  • از جنس باران
  • نا نوشته های من
  • آرامش خیال
  • بیستون را عشق کند
  • قاطی پاطی
  • تو در تو
  • مادر شوهرم
  • شعر و تنهایی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • سکوت
  • جنس مخالف
  • آرزوی من........
  • [ بدون عنوان ]
  • امید دیدار
  • انتظار!
  • آخرین حرف تو چیست؟
  • نیاز من.........
  • جا کندن
  • مینویسم بدون تو...........
  • کوچه
  • اما.....
  • مردانگی...........
  • به خداوندی خدا دوستت دارم

بایگانی

  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • بهمن 1391 3
  • دی 1391 4
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 2
  • مهر 1391 7
  • شهریور 1391 8
  • مرداد 1391 8
  • تیر 1391 5

آمار : 11618 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 22:38
    تولد زیباترین دختر دنیا داره میرسه... ولی اون نامهربون شده...
  • سکوت سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 20:18
    بعضی وقت ها سکوت میکنی چون آنقدر رنجیده ایی که نمی خواهی حرفی بزنی بعضی وقت ها سکوت میکنی چون واقعا حرفی واسه گفتن نداری گاهی سکوت یه اعتراضه گاهی هم یه انتظار اما بیشتر سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ایی نمیتونه غمی که تو در وجودت داری توصیف کنه.
  • جنس مخالف پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 11:23
    آنهایی که ما را از دوستی با جنس مخالف با آتش جهنم می هراسانند نما زشان را به امید همخوابی با حوریان بهشتی میخوانن د.
  • آرزوی من........ دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 22:04
    آرزوی من این است که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی آرزوی من اینست یا شوی فراموشم یا مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم آرزوی من اینست که تو مثل یک سایه سرپناه من باشی لحظه تر گریه آرزوی من اینست نرم وعاشقو ساده همسفر شوی با من در سکوت یک جاده آرزوی من اینست هستی تو من باشم لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 21:42
    سالروز آغاز امامت و ولایت امام زمان(عج) رو به همه شیعیان آن بزرگوار بخصوص دوستان عزیزم تبریک میگم. عید خوبی رو در پیش داشته باشید.
  • امید دیدار یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 21:24
    چه خوش روزی بود روز جدایی اگر با وی نباشد بی وفایی اگر چه تلخ باشد فرقت یار در او شیرین بود امید دیدار خوش است اندوه تنهایی کشیدن اگر باشد امید باز دیدن چه باشد گر خورم صد سال تیمار چو بینم دوست را یک روز دیدار اگر یک روز را با دلبر خوری نوش کنی تیمار صدساله فراموش نه ای دل تو کمی از باغبانی نه مهر تو کم است از...
  • انتظار! چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 10:26
    توی رویای توام ای همیشه موندنی یا منم تو فکر تو یا تو،تو فکر منی خواب آشفته ی من پر بیداری شده واسه بغص تو چشام گریه اجباری شده توی این شهر غریب تک و تنها،بی تو آرزو کردم کاش پیش من بودی تو دل من چشم به راه واسه برگشتن تو لحظه های منتظر لحظه ی دیدن تو یه چیزی ازت بخوام قول میدی نه نیاری؟ پشت در منتظرم چشم به راهم...
  • آخرین حرف تو چیست؟ جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 13:05
    قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض یک طرف خاطره ها! یک طرف پنجره ها! در همه آوازها! حرف آخر زیباست! آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟ حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
  • نیاز من......... سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 18:50
    وقتی میشی نیاز من اگه نباشی پیش من اشکای چشمامو ببین که میریزه به پای تو بازم که بی قرارم و دلواپس نگاه تو تموم هستی منی بمون همیشه پیش من اگه شدم عاشق تو نزار ک بی تاب بمونم لالایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی فقط یه چیز ازت میخوام همیشه عاشق بمونی دوست دارم خیلی کمه ولی جز...
  • جا کندن شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 11:48
    من چگونه زنده ام؟ بی تو و بی دست تو زندگی جان کندن است بی دو چشم مست تو بی تو من یک کاغذم سرد و ساکت روی آب گاه گاهی حادثه می دهد بر من شتاب بی تو من یک سایه ام که نشستم روی شب در سیاهی گم شدم آه! گشتم روی لب دستمال انتظار تر شده از اشک من اشک های مهربان ریخته از چشم من جا نمازم را ببین مثل یک دریا شده حرف های خلوتم...
  • مینویسم بدون تو........... سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 18:04
    مینویسم بدون تو بدون حضور تو با دلی تنها با هزار آه با نگاهی بغض آلود به این فاصله به این شب ها به این کاغذ های باطله کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات برای بیان مخمل رنگ چشمات بدون تو این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد بدون تو سوگی دارد فضای اتاقم و از با تو بودن خیال میبافم اشک تمدید می...
  • کوچه چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 12:19
    بی تو مهتاب شبی،باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم،خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. درنهانخانه ی جانم،گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید. یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم....
  • اما..... چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 20:36
    اما ... اما عزیز خسته و داغدار من ... با همه اشتیاقم ... بگذار در سودای با تو بودن بمانم بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم ... بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد ... بگذار همه آن چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو بر من بخشیده است...دست نخورده بماند...
  • مردانگی........... پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 09:59
    بیایید پارسی وار *زنها* را پاس بدارید .. این بار اگر زن زیبا رویی را دیدید .. هوس را زنده به گور کنید .. و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی . زیر باران اگر دختری را سوار کردید .. جای شماره به او امنیت بدهید .. او را به مقصد مورد نظرش برسانید ..نه به مقصد مورد نظرتان . هنگام ورود به هر مکانی .. با لبخند بگویید: اول...
  • به خداوندی خدا دوستت دارم شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 20:50
    به خداوندی خدا دوستت دارم ای تو زیباترین زیبایی ، ای رویای بیداری به خداوندی خدا دوستت دارم ای بیقرار دلم ، ای تک درخت دشت سرخ قلبم ، به همین لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم ای آنکه چشمت بارانی است ، ای تو که روحت شادابی است ، و رگهایت از خون محبت جاری است به آن کعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم زندگی من ، ای آغاز من ، ای...
  • ترانه هایم........ شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 18:27
    تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
  • منتظر لحظه ای......... پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 18:17
    منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو….. از داشتن تو…اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا...
  • آمدی................ چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 17:21
    آمدی معجزه کردی آمدی با رخ زیبا آمدی با قد رعنا آمدی شاد و فریبا تو مرا از قفس تنگ زمان تو مرا از تپش سرد خزان تو مرا از شب هجران به فراسوی قیامت به بهشت پر ز رحمت به شرابی بی ندامت رهنمودی آمدی در دم آخر تو مرا روح دمیدی آمدی با سبد گل تو مرا تازه نمودی من همانم ولی امروز جهان را با دوچشم پر زامید نگریستم من جهان پر...
  • چه می شود همه از جنس آسمان باشیم یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 15:14
    چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد و او هنوز شکوفاست بین آدمها کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند غروب زمزمه پیداست بین آدمها چه می شود همه از جنس آسمان باشیم طلوع عشق چه زیباست بین آدمها تمام پنجره ها بی قرار بارانند چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها به خاطر تو سرودم...
  • بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 14:15
    گ اهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هرچه زندگیست دلت سیر می شود گویی به خواب بود جوانیمان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
  • چه زیباست........... سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 15:40
    چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست و ای کاش می دیدی قلبی...
  • قداست ایران شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 12:59
    بلندی دماوند اصالت نوروز قدرت آرش شرافت کاوه غیرت بابک نجابت مازیار زیبایی شیرین عشق فرهاد شکوه جمشید زلالی اناهیتا مردانگی پیروز ترنم باربد ترانه نکیسا ازادگی مزدک گرمای اتش پهلوانی رستم جوانمردی سهراب جاودانگی زرتشت پروازهما عمرپرسپولیس منش کوروش
  • خدایا............. جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 15:08
    خدایا........ من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من همچون تویی دارم و تو چون خودی نداری......
  • دوستت دارم پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 17:35
    اگر دریای دل آبیست تویی فانوس زیبایش اگر آیینه یک دنیاست تویی معنا و مفهومش تو یعنی دسته ایی گل را از آن سوی افق چیدن تو یعنی پاکی باران تو یعنی لذت دیدن تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن تو یعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن خدای آسمان ها را به تنهایی صدا کردن تو یعنی روح...
  • دریچه............. سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 13:31
    قدم در وادی عشقت نهادم شده پیچک که می پیچد به سویی شدم همسایه لیلا و مجنون شدم باران که می بارد به جویی به بامم ماه در پیراهن ابر به دستم نور سرخ و زرد و آبی شکوفه می کند یادت همیشه اتاقم پر شده از یادگاری ستاره می درخشد در شب من نشسته ایه های عاشقانه به آوازی که خفته بر لب من شبی دیدم به دستت یک دریچه در این کوچه ،...
  • از برای روز میلادم سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 10:21
    شنیده ام چنین روزی ، روز میلاد من است اما گویا سپری شد، بی آنکه بدانم آتش شمع چندمین سال زندگی ام را به خاموشی سپردم
  • نگاه تو دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 11:11
    من به تو خیره شدم من به تو مات دوختم من که از نگاهت در میان تنهاییم سوختم از طپش تنهایی سکوتم بر تو خیره شدم آن زمان که تو را از بر خواندم در ذهنت تیره شدم به شکل خاکستری شعرهایم در نگاهت کیش شدم در نفسهایت گم شدم من که در هر ثانیه با تو ثبت شدم کنون در بادم مثل شعله ای در باد بی یادم من تو را از بر می خوانم و در شعرم...
  • عشق! شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 12:48
    ای که می پرسی نشان عشق چیست! عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر عشق یعنی دل تپیدن بهردوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی عشق ، یار...
  • همسفر چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 18:58
    همسفر خسته ام از این همه راه خسته از نای و نی و این همه اه راه ، تکرار زمان است چرا همسفر فاش بگو راز چرا اری از ایینه ها نیست نشان ان نشان های نهان نیست عیان اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم هوشیارم ز دل ِ خویش چرا ان که مستم بکند ، نیست چرا همسفر گرچه رهایم کردی راست گو ، ره به کجا اوردی نکند...
  • بزن باران یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 11:00
    بزن باران بهاری کن فضا را بزن باران و تر کن قصه ها را بزن باران که از عهد اساطیر کسی خواب زمین را کرده تعبیر بشارت داده این آغاز راه است نباریدن دلیل یک گناه است بزن باران به سقف دل که خون است کمی آنسوتر از مرز جنون است بزن باران که گویی در کویرم به زنجیر سکوت خود اسیرم بزن باران سکوتم را به هم زن و فردا را به کام ما...
  • 43
  • صفحه 1
  • 2