جا کندن

من چگونه زنده ام؟
بی تو و بی دست تو
زندگی جان کندن است
بی دو چشم مست تو


بی تو من یک کاغذم
سرد و ساکت روی آب
گاه گاهی حادثه
می دهد بر من شتاب

بی تو من یک سایه ام
که نشستم روی شب
در سیاهی گم شدم
آه! گشتم روی لب

دستمال انتظار
تر شده از اشک من
اشک های مهربان
ریخته از چشم من

جا نمازم را ببین
مثل یک دریا شده
حرف های خلوتم
در درونش جا شده

من برای بودنت
حاضرم تا جان دهم
باید از دل بگذرم
تا به خود سامان دهم

من چگونه بگذرم؟
از دل تنهای خود
من که او را برده ام
تا دل شب های خود

باید از شب بگذرم
تا نباشم فکر تو
من چگونه بگذرم؟
از شب و از فکر تو!

زندگی را برده ام
با خودم تا کهکشان
کهکشان عشق تو
پر کشید از آسمان

دست هایم را بگیر
ذره ذره جان من
می شود مهمان تو
من ز پا افتاده ام
گوی من ، میدان تو

باید از خود بگذرم
تا ببینم روی تو
من گذشتم از خودم
رد شدم از کوی تو

می روم تا گم شوم
در تو و در دست تو
زندگی جان کندن است
بی دو چشم مست تو

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ http://mbz-bm.blogsky.com/

سلام نازنین خانم
این شعر رو کپی کرده بودید با مال خودتون بود؟؟
هر چی بود خیلی فشنگ بود
سر بزنید لطفا

سلام.خیلی ممنون نظر لطفتونه

Mehran شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:03 ب.ظ http://toodartoo1997.blogsky.com

نمی دونم برو از دکتر شریعتی بپرس؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد